باستانی پاریزی و تاریخ اجتماعی در خاتون هفت قلعه

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

در جستجوی پاسخ به این سوال که وجه تسمیه برج چهل دختران دامغان و نیز بناهای بسیار دیگر اعم از برج، منار و قلعه که با نام دختر زینت یافته است از کجا نشات می گیرد به سراغ کتاب خاتون هفت قلعه دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی می رویم که بی تردید تا این زمان  کامل ترین پاسخ را فراهم آورده است

کتاب خاتون هفت قلعه مشتمل بر مقالات متنوع از جمله «نادر دوران»، «به عبرت نظر کن به آل مظفر»، «ماریه» «مبارزه با مبارزه با فساد»، «گناهکاران بی گناه»، «لاله ای از دامان صحرا»، «جای پای یک زن در شکست قادیسه» «از راه بر تا کاخ گلستان»، «دره نادره» و «استخوان سبک کردن» است. مقاله نهم کتاب «خاتون هفت قلعه (قلعه ها و بناهای دختر در ایران)» نام دارد که در بیش از 250صفحه تنظیم شده است.

یکی از وجوه تاریخ نگاری دکتر باستانی استفاده ایشان از عناوین پرطمطراق و بعضا آمیخته با خیال برای کتاب ها و مقالات خویش است. بی تردید خیال یکی از ابزارهای مهمی است که دکتر باستانی به خدمت می گیرد تا زوایای تاریک تاریخ را بنا به بینش خود روایت کند، ولی روایت ها و تحلیل های او همواره متکی بر اسناد و منابع معتبر است.

bastani parizi

طرح سوال دقیق برای خود و زمینه سازی برای جذاب کردن آن در ذهن خواننده از ویژگی های تاریخ نگاری باستانی پاریزی است. او در ابتدای مقاله «خاتون هفت قلعه» این مساله را مطرح می کند که انتخاب نام برای بناهای مختلف در تاریخ بنا به «کیفیات روحی و اخلاقی و آداب و سنن قومی این مردم در قرون متمادی» صورت گرفته است (250). از این رو مورخ سعی دارد ضمن دقیق تر کردن ذهن خواننده در برخورد با اماکن تاریخی، دو علم زبان شناسی و معماری را به خدمت بگیرد تا به کمک آنها به کشف زوایای تاریک تاریخ اجتماعی بپردازد. گرچه او مدعی استفاده از روش میان رشته ای نیست ولی در این مقاله همچون بسیاری از کارهای دیگر خود علوم مختلف را به خدمت می گیرد تا برای سوالات خود پاسخ های تمام شمول تر پیدا کند.

جذاب کردن سوال برای خواننده به کمک شیوه استقرائی صورت می گیرد. او به جای آن که از همان ابتدا فرضیه خود را مطرح کند نمونه های بسیاری از بناهایی که با نام دختر زینت یافته است برمی شمارد تا خواننده را متوجه اهمیت موضوع سازد.

ذهن سیال و پویای مورخ، خواننده را در جای جای ایران عصر باستان و میانه می کشاند و از این رو تنها شرط گم نشدن در وادی این همه نام های آشنا که اکنون به سوالی اساسی تبدیل شده اند همراه شدن با مورخ است و این که دمی از او غافل نشوی. سوال اساسی و دقیقی که مورخ در ابتدای متن طرح کرده، به واقع همان رشته باریکی است که بخش های مختلف مقاله را به هم پیوند می دهد و به آن جذابیت می بخشد. باستانی پاریزی با استفاده از روش استقرائی ضمن حرکت از داده ها به سمت طرح مدعا، خواننده را گام به گام با خود همراه می کند.

آوردن نمونه های بی شمار از کاربرد این واژه در تسمیه بناهای اجتماعی خواننده را به حیرت وامی دارد تا جایی که برج چهل دختران دامغان تنها یکی می شود از بی شمار اماکنی که با صورت های مختلف این نام گره خورده است. قلعه دختر شیراز (151)، باکو (152)، خراسان (152)، میانه (153) عراق (153)، شوشتر، خنامان در کرمان، شهرستانک، قم و نایین (154)، پل دختر میانه (166)  پل کرودختر لرستان (172) پل دختر بهبهان (173) محله سه دختران ری (173) چشمه سراب دختر کازرون (174)، امامزاده لار بی بی دختران، گنبد چهل دختران کاشان (175) بخارا (176) و یزد، و مقبره چهل دختران دامغان (178) تنها تعداد اندکی از نمونه های فراوانی است که دکتر باستانی در معرفی بناهای موسوم به دختر برمی شمارد. البته ایشان بنا به علاقه ویژه ای که به کرمان دارند بخشی مفصل تری را به معرفی قلعه کرمان اختصاص داده است (156-164) تا دین قلبی اش را به این سامان ادا کرده باشد.

دکتر باستانی پاریزی برای یافتن پاسخ به این سوال که واژه دختر به کدام واقعیت تاریخی رهنمون می شود، خواننده را همراه خود در گستره ایران عصر میانه از ماورالنهر تا مدیترانه می کشاند و تا آنجا پیش می برد که خواننده به ناگهان از یونان سر در می آورد: «جالب ترین نکته ای که در مورد ابنیه خارج از ایران می توان یاد کرد، همان قلعه معروف پارتنون ارگ یونان (آکروپل آتن) است، چه کلمه پارنتون در زبان یونانی به معنای دوشیزه و دختر است، واقعا آیا این مطلب ارتباطی با مانحن فیه می تواند داشته باشد؟ فراموش نکنیم که مردم یونان-مثل بسیاری از مردم اروپا- از قبایل آریایی هستند و زبان آنها زبان هند و اروپایی است. درست مثل حاکم نشین سیستان که آنجا را مدینه العذرا یا دختر بکر خوانده اند» (166).

او در کاربرد علم زبان شناسی تنها به واژه دختر بسنده نمی کند و معادل های دیگر آن را با ذکر نمونه های مختلف از نظر می گذراند: واژه بی بی (181-182)،  ننه (205 و 282)، بانو (و 243-251؛ 210-) مار و مادر (251-259)، دایه و ماما (259-261)، خواهران (263-264)، زن و پیره زن (264-280) و حتی اسامی خاص مثل شیرین (280-282)، سلیمان و بلقیس (261-263) ناهید و آناهیتا (283-291) را نیز از نظر می گذراند. در کنار آن، معادل های دیگر این واژه از جمله قز در لهجه کردی (186-187)، دورها در لهجه بختیاری (187-188) دده ها به لهجه لری (188-189) لاکوها در لهجه گیلکی (192)، خاتون به زبان ترکی (193) را با مثال های متعدد برمی شمارد.

باستانی پس از طرح مساله، سوال و شواهد بسیار برای آن با استفاده از روش قیاسی به یافتن وجوه مشترک این بناهای متعدد می پردازد و آنها را به صورت زیر خلاصه می کند:

1. قرار گرفتن بر بلندی ها و نقاط صعب العبور

2. تاریخ بنای آنها در دوره پیش از اسلام و بویژه عصر ساسانی

3. داشتن جنبه تقدس و عبادت و یا قلعه های (194)

توجه به معبد آناهیتا و وجه زنانگی آیین ایرانیان باستان تا پیش از زرتشت مدعای قابل تاملی است که توسط دکتر باستانی عنوان می شود: «در ایران قدیم احترام به عناصر اربعه-خاک و هوا و آتش و آب- از اصول دیانتی ایرانیان بوده و حتی ایزدانی اختصاص و موکل بر این عناصر قرار داده بودند که یکی از آنها فرشته موکل آب است. در سرزمین وسیع و پهناور و کم آب ایران، آب و باران ارزش و مقامی خاص دارد و طبعا فرشته موکل آب نیز از سایر فرشتگان برتر و ارجمندتر است و عجیب نیست اگر در اوستا بخشی بزرگ را به نام «آبان یشت» می یابیم و از ناهید فرشته موکل آب ها سخن ها می شنویم» (194). باستانی پاریزی با تکیه بر علم زبان شناسی و توجه به اسطوره های ایرانی و متکی بر بناهای بسیاری که «امروز صورت آبادان و تازه و شادابی» نداشته و «اغلب فرتوت و شکسته و خراب و بایر افتاده و گذشته طری و زنده خود را در زیر خاک های پوسیده و اطلال سیاه پوشانیده اند» (150) پاسخی قابل تامل برای یکی از سوالات مهم تاریخ اجتماعی ایران فراهم می کند.

توجه به تاریخ اجتماعی یکی از دغدغه های اصلی باستانی پاریزی است که مقاله خاتون هفت قلعه نمونه ای از آن است. پیشگامی او در توجه به بناهای اجتماعی و استفاده از علم زبان شناسی و اسطوره شناسی برای یافتن تغییرات اجتماعی که بناهای مختلف در طی تاریخ از باستان تا عصر میانه از سرگذرانده اند به باستانی موقعیتی ممتاز می بخشد. بدین ترتیب او در کنار کتاب های تاریخی و ادبی که همواره بخش ناگزیری از منابع مورد استفاده او در نگاشتن تاریخ بود، به معماری به عنوان منبعی قابل اعتنا در نگارش تاریخ بویژه تاریخ اجتماعی توجه می کند.

برای باستانی پاریزی تاریخ ایران به بخش های مجزای تاریخ باستان و اسلام تقسیم نمی شود. او تاریخ را حلقه های پیوسته ای می داند که وقایع در بستر آنها جریان داشته و بنا به مقتضیات زمانی و مکانی تغییرات مختلف را از سر می گذرانند. شاید همین پیوستگی تاریخی است که ذهن او را به تاریخ اجتماعی نزدیک تر ساخته است.

استفاده از علم زبان شناسی و توجه به واژه ها یکی از نکات مهمی است که علاقمندان به تاریخ اجتماعی می بایست به آن توجه داشته باشند. در جایی که منابع تاریخی بیشتر به تاریخ سیاسی پرداخته اند، داشتن نگاه جامع تر به منابع تحقیقاتی از جمله زبان و استفاده از آن به کمک شیوه های میان رشته ای می تواند گره های بسیاری را در زمینه تاریخ اجتماعی ایران باز کند؛ دکتر باستانی بی تردید یکی از پیشگامان مهم در این عرصه است. حرکت او بر واژه دختر و مشتقات آن از عصر خود به دوره میانه و سپس باستان از ساسانی تا هخامنشی و پیش از آن نشان از ذهن سیال و پویای اوست. معبد آناهیتا تنها نقطه ای است که سرانجام ذهن پویای مورخ دمی قرار می گیرد. دکتر باستانی پس از ریشه یابی واژه ناهید و برشماردن صفات او که همانا پاکی و دلیری و دوری از پلیدی است[1] بنا به اساطیر او را این گونه توصیف می کند: 

«ناهید زنی است جوان خوش اندام، بلندبالا برومند زیبا، با چهره آزاده، نیکوسرشت. بازوان سفید وی به ستبری شانه اسبی است، با سینه های برآمده و با کمربند تنگ که در میان بسته. و بر بالای گرودنه خویش، مهار چهار اسب یکرنگ و یک قد را در دست گرفته و می راند، اسب های گردونه وی عبارتند از باد و باران و ژاله و ابر.... به فرمان ناهید، از فراز آسمان، باران و تگرگ و ژاله و برف فرو بارد، از اثر استغاثه پارسایان و پرهیزکاران از فلک ستارگان یا از بلندترین قله «هکر» به سوی نشیب می شتابد» (196) آنهایتا الاهه آب و آبادانی است و از آن زایش خیزد چرا که «نطفه مردان و مشیمه زنان را پاک کند و زایش زنان را آسان سازد، شیر را تصفیه نماید، به رمه و گله بیفزاید» (196). پرستش ناهید در معابد مجلل و معظم که بر قله کوه های بلند ساخته شده صورت می گرفته است و مفهوم نیرو که در واژه آناهیتا نهفته است بر مدعای او صحه می گذارد.

 تاریخ اجتماعی برای باستانی در توجه به زندگی مردم عادی و غیر سیاسی ختم نمی شود و کنشگران قدرت نیز بنا به توجهی که به دغدغه های اجتماعی داشته اند در آن سهیم می شوند. پادشاهان ایران باستان احترام زیادی برای ناهید قائل بودند و در بنا و بازسازی معابد آناهیتا توجه داشتند که از جمله می توان به اردشیر دوم (359-404ه.ق) (کتیبه شوش) و معبد ناهید در پاسارگاد اشاره کرد (190).

 او در توجه به گور دختر در فارس که در جنوب حسین آباد جره فارس قرار داشته و توسط واندنبرگ در 1339 کشف شده است  به فرضیه وی می پردازد که «این بنا قبر چش پش یا کورش اول جد کورش کبیر است. این آرامگاه در شکل و هیبت عینا مانند قبر کورش کبیر است تنها با تفاوت در ابعاد» (باستانی پاریزی، 190؛ به نقل مصطفوی، 1343، 373). بر این اساس باستانی فرضیه مهمی مطرح می کند و آن این که گور هوخشتر، چش پش و هم کورش کبیر احتمالا معبد ناهید بوده است «خصوصا که می بینیم شاهان بعد از کورش در هخامنشیان، اصولا برای خود قبرستان دیگری داشته اند و حساب قبر خود را از کورش جدا کرده اند» (191). او برای مدعای خود استدلال دیگری مطرح می کند و آن این که خانم دیولافوا اعتقاد دارد که مقبره کورش متعلق به مادر کورش ماندانا است  و بر این اساس عنوان می کند که «این قبر را مردم قبر مادر سلیمان خوانده اند و ما درباره بناهایی که به نام مادر، زن و دختر خوانده شده اند گفتگو بسیار کردیم» (191).

باستانی در پاسخ به این سوال که چرا در نام گذاری برخی از بناهای دختر از جمله برج چهل دختران دامغان عدد چهل به کار می رود عنوان می کند که «در معابد ناهید چهل مجسمه از بغان می نهاده اند و یا این که به علت کثرت تعداد این بت ها، از نظر مجازها، آنان را که به داخل معبد راه نداشته اند آنها را با چهل همراه آورده اند» (178). البته این مدعا جای بحث و بررسی بسیار دارد.

آناهیتا گرچه بیشتر معبود زنان و دختران است (214) ولی مردان نیز بر آن حرمتی بسیار می گذارند و در سایه توجهات آن آرام می گیرند. این که دکتر باستانی پاریزی آرامگاه خود را نه در کرمان که برای او حرمتی تمام داشت و چون معشوقه ای پر عشوه و طناز هرگز رهایش نمی کرد و نه در کنار هم ردیفان خود در عالم هنر و علم در قطعه هنرمندان که در کنار همسرش که همواره از او به نیکی یاد می کرد برگزید شاید به خاطر آن آرامشی است که در زن و لطافت او یافته بود و به راستی که دست کم در زندگی و مرگ باستانی «همیشه پای یک زن در میان است» (باستانی پاریزی، 1380، 218-219 و 330-331).

باستانی پاریزی، محمد ابراهیم (1368)، خاتون هفت قلعه، مجموعه مقالات تاریخی، تهران: روزبهان.

باستانی پاریزی، محمد ابراهیم (1380)، مار در بتکده، تهران: علم.

مصطفوی، محمدتقی (1343)، اقلیم پارس، آثار تاریخی و اماکن باستانی فارس،  تهران: انجمن آثار ملی.

   باستانی پاریزی                                                                                                                

    مریم کمالی

 

[1] . کلمه «اردویسور آناهیتا» که نام کامل ناهید است مرکب از «ارد» به معنی برآمدن و فزودن و بالیدن است، سور به معنای قوی و قادر و در سانسکریت به معنی نام آور و دلیر است آناهیتا مرکب از جزء «ا» (حرف نفی) و «آهیت» (که چرکین و پلید معنی می دهد) و به معنای پاک و بدون عیب و پلیدی است (194-195).

خواندن 8741 دفعه آخرین ویرایش در جمعه, 30 خرداد 1393 20:21 جمعه, 23 خرداد 1393